Posts

Showing posts from December, 2021

افغانستان؛ قربانی بازی بزرگ!

Image
 با گذشت هر روز، به عمق محرومیت‌ها فرو می‌رویم و از اهدا، آرمان‌ها، رویاها و آرزوهای خود عقب می‌مانیم. ما به دنیا آمدیم، تکامل کردیم، جوان شدیم، تحصیل کردیم تا روزی بتوانیم زنده‌گانی بهتری داشته باشیم؛ غافل از این‌که هر قدر جلو رفتیم به اعماق محرومیت‌ها و نرسیدن به آرمان‌ها نزدیک شدیم.    سروش مهرنوش نیکزاد

شناخت خود واقعی؛ یک تاریکی در وجودت همه هست!

Image
مدت زیاد را دربر می گیرد تا آدمی خود واقعی اش را بشناسد؛ در این مدت، میان تاریکی و روشنی وجودش گیر می کند و همیشه متردد است کدام راه را برگزیند. زمانی که یک انسان مهربان به  خاطر مجبوریت یا هر دلیلی، جرمی را مرتکب شود و قوانینی را که خود برایش وضع کرده بشکند، در حقیقت از تاریکی اش پیروی کرده است. در چنین مواقع، طی روزها یا ماه ها عذاب خواهد دید؛ اما تاریکی رها کردنی اش نخواهد بود و همواره افکاری را به او القاح می کند تا کارش را توجیه کند. در این مدت، اگر با جرمی که مرتکب شده کنار بیاید، تسلیم تاریکی خواهد شد. این جاست که خود واقعی و ذات آدمی آشکار خواهد شد. سروش مهرنوش نیکزاد

نبشته ی پوهنمل روح افزا امین در مورد رُمان سرزمین اهورا - استاد دانشگاه کابل

Image
    سخنی با خواننده­گان   اگر مراتب بیچاره­گی بشریت را از بدو نشأت و ظهور، از خِلال سطور تاریخ، تحت مداقه بگیریم ناگزیریم بگوییم تراکم و فشار احتیاجات و نیارمندی­ها را در اجتماع بار آورده و حُسن معاومت و تعاون را در نفس­ آدمیزاد تزریق نموده؛ یعنی انسان­ها چاره­یی نداشته­اند جـُـز اینکه با همدردی و مساعدت، ضروریات خود را رفع و تسهیلات لازمه را در بهبود شئون زنده­گی فراهم نمایند. انسان مخلوقی است ـ مدنی/ لذا زنده­گی اجتماعی را برگزیده است. همه افراد، هدف مشخص داشته که جهت رسیدن بسوی آن در حرکت اند. شخصی­که می­خواهد مصداق نام انسانیت گردد، نخست بایستی حُسن همدردی را در دماغ خویش جا داده، باید در صحنه­ امتحان، کارها و یادگارهای گرانبهایی بجا گذارد مانند این اثر نویسندۀ جوان سروش مهرنوش نیکزاد که می­توان جوهر علم و دانش را در وجود شان دریافت. جناب ایشان خواسته است برای اهل مطالعه مخصوصاً نسل جوان این پیام را بازتاب دهد که در زنده­گی دارای عزم متین بوده، شور و اشتیاق درونی را برای رسیدن به اهداف در وجود خویش زنده نگهداشته و تقویت می­بخشد. در راه رسیدن به اهداف هرچند...

نبشته ی بهزاد برمک در مورد رُمان سرزمین اهورا - نویسنده

Image
  نوشته ی بهزاد برمک در مورد کتاب سرزمین اهورا - اثر سروش مهرنوش نیکزاد   بهزاد برمک - نویسنده سرزمین اهورا نام کتاب داستانیست که به وسیله ­ای جوان مستعد و با پُشتکار وصف­ ناپذیر، بنام سروش مهرنوش نیکزاد در یازده­ بخش به رشته­ی تحریر درآمده­است. من ضمن سپاس از همکار سابق­ام در مرکز علمی و فرهنگی نخبگان معارف بابت نگاشتن این اثر مفید و ارزنده، موفقیت­های مزید او را در آفرینش همچو آثار از بارگاه خداوند داد و دانش آرزو نموده و از مساعدت بی­شائبه خانم محترم ـ منیژه نادری؛ مسوؤل انتشارات شاهمامه در کشور شاهی هالند به­ خاطر نشر و پخش ابراز امتنان می­کنم. داستان­های این رُمان بازتاب­ دهندۀ ابعاد گسترده­یی اجتماعی، اقتصادی و نگاه نویسنده بر مبانی خاستگاه سرزمینی­است که نیکی، فراوانی و روشنایی را به جهان هدیه می­کند و انسان­ها و موجودات زمینی و فرا زمینی را به کار، عشق، محبت، موسیقی، رقص، پایکوبی، پوشش، آموزش، نوآوری، گــُــل­های آبی و سبز، خـُـم، باطری، بوتل، پیمانه و مضاف بر آن تأمین ارتباطات دعوت می­نماید. خلق خدا را فرا می­خواند با تلاش و مبارزه­­ی خسته­گی ناپدیر در برابر ستم و...

سرزمین اهورا

Image
رمان سرزمین اهورا  نویسنده: سروش مهرنوش نیکزاد ویراستار ی و بازخوانی : پوهاند دکتر حبیب پنجشیری  و پوهنمل روح افزا امین مهتمم: بهزاد برمک صفحه آرا و تایپ: سروش مهرنوش نیکزاد طراح جلد: مهدی موسوی چاپ نخست؛ به زودی : از متن کتاب وقتی تابستانِ گرم و سوزان، دارد رنگ می­بازد، خبر از رسیدن خزان می­دهد. هوایِ نسبتن سردِ شام­گاه اوایل خزان، روح خسته­ی آدمی را آرامش می­بخشد. زمانی­که این سردی جان می­گیرد، آدم ذوق­زده می­شود، می­خواهد بال بگشاید و به پرواز درآید. این سردی خوش­آیند چنان نیرو می­دهد که دل می­کنی دنیا را همین­گونه درنوردی. هوای سرد شام­گاهِ خزانی، لشکری از خاطرات را مست کرده و ذهنم را مورد هجوم ­ شان قرار داده است. چندین کوچه­ها و پس کوچه­های تنگ و تاریک و بی­کس را درنَوَشته ­ ام، و هم­چنان مورد هجوم خاطرات قرار دارم. به جاده­ی عمومی می­رسم. ره­گذرانِ فارغ از کار، به عجله طرف خانه­های شان روانه استند. صدای بسته شدن دروازه­های فروش­گاه­ها از دور و نزدیک به گوش می­رسد. "آه، چه صدای دل­خراشی!" رنگِ شب در حال نمایان شدن است. عابران آهسته آهسته دارند کم می­شوند. ...